قبل از سفر:
جمعه بود! روزی که قرار بود یه عده از اون شیش تا بیان خونه پیش هم تا غذا درست کنیم بخوریم بعدم راهی شیم راه آهن!
تا حالا اینجوری نبوده واسم که انقدر راحت باشم کنار ادمایی که پیشم میان :)) معمولا اینجوریم که پذیرایی کنم یا معذبم و فلان!ولی اینا اومده بودن من حتی آشپزیم نکردم درست حسابی :))) بیشتر کارای غذا رو رضا کرد !حتی آرش ظرف شست!به شخصه که دهانم نیم متری از تعجب باز مانده بود :)
سفر:
شاید میشه گفت اولین مسافرت دوستانه ای بود که تجربه کردم!قبل از اون با مدرسه و اینا بود که.اینجوری نبود!
همون ۶ تایی که همیشه حرفشو میزنم بودیم!سحر آریا ارشیا آرش رضا!
یکی دو روز آخر برای من خیلی فوق العاده بود!
اون مسیری که تا گاوازنگ رو پیاده رفتیم و برگشتیم!حتی اون گوله برفی که آریا مستقیما خالی کرد تو صورتم :))) که البته خب انتقام سختی بود که گرفته بود :)))
سولماز و دوست پسرش :)
دعواهای مسخره بازی من با آرش سر حسن صدا کردن و کوتوله بودن و این چیزا!
تلاش برای پیدا کردن یه جای تفریحی در زنحان :)))
همکاری های صبح من و سحر برای پیچوندن سمینار ها :)))
کافه رفتن یهویی با ارشیا
دور دور شبانه با آرمین و فرزین و مهدی و ارشیا
صبونه های سلف سرویس و فک باز ما از امکانت انشگاه باحالشون!
ضحبت با دوتا دختر هم ورودی ما که دکتری پیوسته ی زنجان میخوندن و کنار هم بودنه کوتاهی در آفیسشون!
کتابخونه ای که حس آرامش باحالی داشت و
انتخاب واحدی که آخرشم نفهمیدم چی شد :)))
هوای سردی داشت!سرد تر از تهران!ولی من دلم گرم بود :)
سمینار های کریمی پور تک دل منو برد و یکم بیشتر مطاع شدم که از چی خوشم میاد!کوانتوم اینفرمیشن!و خب به طبع کوانتوم کامپیوتیشن!
من اصرار داشتم که هر جایی که میریم عکس داشته باشیم سلف کافه ی دانشگاه بستنی فروشی فود کورت جای جای دانشگا قطار های رفت و برگشت سالن سمینار :)))
البته الان که فکر میکنم تو کتابخونه عکس نداریم و همچنین موزه ی مرد نمکی و راه هایی که پیاده میرفتیم :))))
(از دس شویی هم نداریم البته :)))) :دی)
آرش یه حرف باحالی زد وقتی جلوی بستنی فروشی بودیم و باعث شد یکم فکرم درگیر بشه!
میگفت : چند سال دیگه من تنها میام اینجا و به خاطره ها فکر میکنم :)
ولی من فکر نمیکنم آرش بره اونجا!احتمال زیاد گوله میکنه و تا پیزا رو پیاده میره :))))
احساس میکنم این سفر این ۶ نفر و رو بیشتر از قبل بهم نزدیک کرد!که امیدوارم اتفاق خوبی باشه :)
انتخاب واحد:
میخوام یه حرکتی بزنم که تا خرداد بتونم به خودم فوش بدم :))))
میدونم قدم گنده ای و بازم ممکنه زمین بخورم یا هرچی!ولی خب شایدم شد!میخوام یه ترمم که شده کاری رو کنم که دلم میگه!نه عقل و منطقم!شاید به قول آرش قهوه ای کردن ضفحه ی انتخاب واحد باشه!شاید به قول سحر سخت و سنگین باشه!شاید به قول ارشیا خریت باشه!ولی میخوام انجامش بدم!
میخوام این ترم یه کارایی بکنم که تا حالا نکردم!
و خب میدونم در قبال هر کاری که میکنم باید هزینه هایی هم بپردازم!میخوام به قول نیگا صدای دوپ دوپ قلبمو بشنوم!
احتمالا هزینه ای هم که باید بپردازم یکم دردناک و سخته.
ولی میخوام که بتونم!
نمره:
این ترم نتونستم همه یدرسای که برداشتم رو پاس کنم و الکترومغناطیس رو افتادم!ولی چیز جالبی که دارم بهش نیگا میکنم اینه که بعد از اون ترم دو و مشروی دارم پیشرفت میکنم هر ترم!درسته که پیشرفتم زیاد و عالی نیست!شاید معدلم داره جون میکنه و بیشتر میشه!ولی مهم اینه که روند صعودیه!
یه پستی شاهین داشت که اسمش دل ریش طور بود نوشته بود:
تایع توانیه
تایع تواینه
تایع توانیه
تایع توانیه!
به زور رشد میکنه زووووور ها!اما یه دفعه جوری میکشه بالا که مثل سوپر من میمونه که هیدورژن ب گ و ز ه!
.
بهر یک جرعه ی می منت ساقی نکشیم!
که امیدوارم همینی بشه که میگه :)
سنتور:
بعد از مدت ها امروز کلی سنتور زدم!چقدر دلتنگش بودم!چقدر دوست دارم بیشتر کار کنم!
ورزش:
یه تصویریه چند روزی تو ذهنمه!که دارم تو پارک چیتگر تو اون پیست دوچرخه سواری میدوم!خیلی دلم میخواد اجراش کنم!
به شدت خوشحالم که روزای فردم خالیه و میتونم برم باشگاه!این ترم ورزش کردنمم قراره فرق کنه!
از یه جایی باید شروع بشه!
اگه تونستم .بعدا میگم همه چی از اونجا شروع شد که بعد از زنجان تو خونه نشسته بودم داشتم سنتور میزدم که ارشیا پیام داد گفت پست نمیذاری؟!
درباره این سایت